طب صالحین

فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلی طَعَامِهِ- پس باید انسان به طعام خود دقت کند.

طب صالحین

فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلی طَعَامِهِ- پس باید انسان به طعام خود دقت کند.

مشخصات بلاگ

انسان فقط بدن محسوس نیست بلکه دارای مراتب مجرد(نفس) نیز هست.
بین بدن و نفس رابطه تنگاتنگی وجود دارد.
بدن میتواند روی نفس اثر بگذارد.
نفس میتواند روی بدن اثر بگذارد.
رابط و واسط بین بدن و نفس روح است.
طبیب جسم نمیتوانند بی اطلاع از اخلاق باشد.
استاد اخلاق نمیتواند بی اطلاع از طب بدن باشد.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

عنه صلى الله علیه و آله :المُؤْمِنُ یَأْکُلُ فِی مِعَاءٍ واحِدٍ ، وَ الکَافِرُ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أمْعَاءٍ 

باتوجه به اینکه تعداد قسمتهای روده مومن و کافر یکی است، در اینصورت، یک معنی این حدیث این میتواند باشد که مومن آنقدر کم غذاست که تنها یک قسمت گوارش او در گیر هضم غذاست و تا فرایند هضم یک غذای خورده شده به پایان قسمت هفتم نرسد، او غذای دیگری نمی خورد. این یعنی حداقل توجه نفس و انرژی بدن صرف غذا خوردن میشود و قسمت اعظم توجه او برای رو کردن به عالم بالا، در اختیار اوست. و در حدیث هست که خداوند شکم پر را دوست نمی دارد. و مبغوض ترین چیزها نزد خدا شکم پر است.

بالعکس، کافر چون همواره دنبال خوردن برای لذت بردن است صف گوارش او همواره پر است و تمام قسمتهای هفتگانه گوارش او در حال کار است. تمام توجه او به هضم و جذب و دفع و نگهداشت غذا و مقدمات خارجی تحصیل لوازم اینهاست و لذا سنگین میشود به زندگی دنیا و فرصتی و توجهی برای رو کردن به آخرت برای او نمی ماند.

در مطلب بعدی، انشاء الله خواهیم دید که پر نکردن هفت مرحله گوارش، نه تنها به حفظ کمیت، بلکه رعایت تکرار غذای مشابه نیز می باشد. و این عدم تکرار غذای مشابه اصلی اصیل در حفظ صحت بدن می باشد و از آن قواعدی مثل حمیه(نخوری) بدست می آید.

مطلب بعدی: چند ساعت یا چند روز یکبار میشود یک غذا را تکرار کرد؟

 

غذایی که می خوریم، باید مراحل متعددی را طی کند تا جزو بدن شود یا به انرژی مورد نیاز برای انجام فعالیتهای بدن تبدیل شود.

انجام هریک از این مراحل زمانگیر و طاقت فرساست. بنابرین  در طول دستگاه گوارش، صفی از کارها ردیف میشود که باید روی غذا انجام شود. این صفها، پروسه ها(فرایندها) ی متعددی را ایجاد میکند که برای اجزای مختلف غذا و انواع مقاصد انرژی، گوناگونی سرسام آوری دارند...

هرگاه انسان، پیش از به مقصد رسیدن یک غذا، مجددا آن غذا را مصرف کند، خطر عدم پذیرش یا عدم هضم یا عدم جذب آن غذای تکراری وجود دارد. و هرچقدر این تکرار نزدیکتر و پرتعدادتر باشد، عدم پذیرش بیشتر خواهد شد.

حال اگر غذای خورده شده، پذیرفته نشود، چه دفع بشود چه دفع نشود چه هضم بشود چه نشود، چه جذب بشود چه نشود، وبال و گردنگیر بدن می شود. نیرو ها و انرژی های بدن را بیهوده مصرف میکند و روح را تحلیل و جان را خسته میکند.

در دانش طب میگویند، از اول غذا خوردن تا رسیدن آن به مقصد(تبدیل به انرژی یا بدن)، 30 ساعت طول میکشد.

مثلا وقتی شما برنج میخورید، خوردن و هضم های چهارگانه و جذب و تولید بافت و انرژی تا 30 ساعت طول می کشد. اگر شما در فاصله کمتر از 30 ساعت مجددا برنج بخورید، خطر عدم پذیرش آن توسط بدن وجود دارد. ماندن آن برنج در صف گوارش، آنهم در آن فضای حرارت و رطوبت داخل بدن، منجر به خراب شدن آن میشود.

اگر بدن قوی باشد بلافاصله این برنج اضافی را از طریقهای ممکن مثل مدفوع دفع میکند. اما اگر دافعه او قوی نباشد این برنج  وعده دوم، شروع به فاسد شدن میکند. و مثلا قند خون را بالا نگه میدارد.

این قاعده به ما میگوید:

برای خوردن یک ماده غذایی یکسان، 30 ساعت صبر کنید. مثلا اگر امشب برنج خوردید، فردا ظهر و فردا شب دیگر برنج نخورید. و اگر امروز ظهر برنج خوردید، امشب و فردا ظهر دیگر برنج نخورید. 30 ساعت حدود 4 تا 8ساعت میشود یعنی 4 وعده غذایی.

البته اگر بخواهیم ضریب جذب غذای خورده شده را اضافه کنیم بهتر است بین صف اول و صف دوم یک الی دو صف فاصله بگذاریم. مثلا اگر امروز ظهر گوشت خوردیم، زودتر از سه روز دیگر گوشت نخوریم.

با رعایت این قاعده میزان جذب و تلاش بدن برای هضم حداکثری غذا، آرام آرام زیاد میشود. آنقدر زیاد میشود که شما میتوانید با مقدار کمی مواد غذایی همین بدن امروزی وهمین انرژی امروزی را تامین کنید.

با رعایت نکردن این قاعده، قوه شهویه و قوه غضبیه و قوه واهمه همگی تحریک میشوند.

 

پاسخ به این سوال قاعده بسیار بسیار مهمی را به ما میدهد. این قاعده مخصوصا برای والدین در خانواده تعیین کننده این وعده های غذایی است. چند روز یکبار مثلا چلومرغ بخوریم. برنج بخوریم. خورش قیمه بخوریم و...

اهمیت زمانبندی تکرار غذا، در حفظ صحت جسم و بطریق اولی در حفظ صحت روان مهم است.

آیا بدن توانایی جذب غذای تکراری را دارد؟

اگر نتواند آنرا جذب کند، آنرا دفع میکند و پول و زحمت و عمر شما را که برای بدست آوردن آن صرف کرده بودید توی مستراح می ریزد. و دستگاه گوارش شما را نیز خسته میکند.

اگر آنرا جذب نکرد، دفع هم نکرد، وبال گردن آن میشود و در ابتدا باعث سنگینی و کسالت و در ادامه فساد و هزار و یک نوع بیماری میشود.

 

واقعیت اینست که بدن شما بر اساس خواست و اراده شما کار نمی کند. اگر شما به دلیلی دو وعده متوالی مثلا پلوبرنج بخورید. هیچ الزامی برای بدن نیست که وعده دوم را هضم و جذب کند. هرچند در افرادی که گوارش بسیار قوی داشته باشند، این وعده دوم نیز هضم میشود اما چون نیازی به آن نیست مقداری از آن باعث چاقی و مقدار زیادتری از آن دفع میشود. در افرادی که استعداد چاقی ندارند، وعده دوم براحتی باعث فوران قوه شهوت و غضب میشود.

بنابرین کشف این موضوع که تکرار غذاها در چه بازه زمانی مجاز است بسیار مهم است.

 

به نام خدا

می دانیم که خداوند 75 نیرو به عقل داده است و 75 نیرو به جهل که این ها دو به دو ضد هم هستند.

این 150 نیرو در اتاق کنترل هر شخصی پشت میزهای خود نشسته اند و به توجهات و تصمیمات و افعال آن شخص جهت دهی میکنند

 

ایده : هر یک از جنود جهل می توانند ریشه و ترغیب کننده یا یاری دهنده یا انجام دهنده هر منکری باشند

گاهی حتی یک جند جهل میتواند کل دستگاه را به سمت انجام یک منکر قانع کند. تا چه برسد که چندتای از آنها دست به دست هم بدهند و از سکوت جنود عقل در مجلس فوق الذکر استفاده کرده و کل دستگاه را برای انجام منکری قانع کنند

 

با یک مثال مطلب را روشن میکنیم...

 

مثلا بدحجابی یا کشف حجاب منکریست که میتواند از یک زن-مثلاً- صادر شود. چون اخیرا جامعه به آن مبتلا شده است، آنرا برای توضیح انتخاب کردیم.

نکته بسیار مهم:

برای منکر فوق یعنی بدحجابی و کشف حجاب، 75 ریشه میتوان یافت. هرچند ترکیبات اینها هم زیاد میشود.

در اینجا به جندی از جنود جهل به نام "حرص" اشاره میکنیم. البته حرصی که مقابل "توکل" است.

 

جفت عقل و جهل=======> توکل/حرص

 

* توکل یکی از نیروهای عاقل انسان است که

در مردم، روح تکیه به خدا و سپردن نتایج به خدا و برتری  خدا به عنوان تکیه گاه را ترویج میکند. تکیه کردن به مبداء قدرت و علم و ... کاملا عاقلانه است. از تو حرکت نتایج دست خداست. خدا باید  کار را درست بکند.

* حرص یکی از نیروهای جاهل انسان است که

در مردم، روح جمع آوری، و داشتن مبادا و اندوخته و ذخایر دم دستی و ذخایر بلند مدت و ... را ترویج میکند. و خطر آن تکیه به این داشته ها بجای خداست.

 

حال نگاه کنید چگونه حرص میتواند باعث منکر بدحجابی و یا کشف حجاب شود:

زن بدحجاب، قدری از زیباییش را  در خیابان حراج میکند تا با تکیه بر آن پذیرش اجتماعی بدست آورد تا بدین وسیله مردم به حوائجش  توجه کنند.  اما زن محجبه، در تامین رزق خود به خدا تکیه و امید دارد. لذا زن بدحجاب گرفتار عواقب و پیامدهای شوم عملکرد بد خود می شود. اما خداوند برای آن زن محجبه از جایی که گمان نمی کند کارها را جور می کند.

در اینجا آن زن بدحجاب، با تکیه بر زیباییش میخواهد به خواسته هایش برسد. او میگوید اگر زیباییم را آشکار کنم، خواهان و خواستگار پیدا خواهم کرد. مردم با من نرم تر صحبت خواهند کرد و احترام بیشتری خواهند گذاشت. و مرا در انجام خواسته هایم مقدم می دارند و....

اما زن محجبه، میگوید کار من را خدا درست میکند. خواستگار من را خدا می فرستد. تکیه من بر نافرمانی خدا نیست. تکیه من بر خداست....

 

نتیجه جزیی: جند "حرص" از مجموعه جنود جهل، به تنهایی میتواند باعث بشود یک زن به این نتیجه برسد که زیبایی خود را در خیابان حراج کند تا به خواسته هایش برسد یا دفع خطری بکند.

نتیجه کلی» هر یک از جنود جهل میتواند ریشه هریک از منکرات باشد.

 

لطفا در مورد مطلب فوق نظر بدهید. با تشکر